۱۳۸۹ اردیبهشت ۵, یکشنبه

نامه ای به رهبر بسیار گرامیم عبدالمالک عزیزم

بسم الله الرحمن الرحیم
«وان جندنا لهم الغالبون »
امیرعبدالمالک جان عزیزم می دانم که شبهاوروزهای تنهائیت را در گوشه سلول های بنداین دولت منحوس و وزارت اطلاعات منفور سپری می کنی. امیدوارم که به همین زودی وبه یاری خداوند متعال از آن بند های وحشتناک رژیم آخوندی رهائی یابی. آن سلولهائی که با دیوارهای سبز و پوسیده که انسان را از زنده ماندن و حرکت کردن نومید میسازد.
می دانم بازجوئیهای شبانه و روزانه ای که از تو می گیرندویا با الفاظ رکیک وکلمات زشت تو را تحت فشار قرار می دهند یا می خواهند به نوعی شخصیتت راخرد کنند ویا بازجوئی هایی که در اطاقهای تاریک وسیاه با محافظ صدا و ... از تو می گیرند تا شاید به سخن بیایی، همه و همه این ها بیانگر شکنجه های روحی و روانی است.که هر زندانی سیاسی باید پاسخ گوی آنها به این نظام دیکتاتوری باشد. هرچند اخیرا نیز شنیده ام که تو را مورد شکنجه های جسمی نیز قرار داده اند. اما تنها کاری که برایت می توانم انجام دهم دعا به درگاه الهی است. وتوکل کردن برذات یگانه اوست.
دیروز وبلاگت را دیدم. که چقدر غم انگیز جوانان سلحشور جنبش جندالله که موسس آن تو بودی خبر جانشینت را در غیاب تواعلام کردند. وقتی خبر جانشین شدن حاج محد ظاهر بلوچ راشنیدم از طرفی مسرور وخوشحال واز طرفی دیگر ناراحت وغمگین که چگونه رهبری را خدا بخاطر ناشکری های ما از ما گرفت. براستی امیر عبدالمالک جان هیچ گاه سخنان شیوا وزیبایت را هرگز فراموش نمی کنم که به سرداران این رژیم می گفتی که اگر ما از شما کشتیم یا دستگیر کردیم برای ما مبارک واگر شما از ما کشتید یا دستگیر کردید برای شما مبارک امروز وقتی این حرفهایت بر ذهنم خطور می کرد فهمیدم از همان روز اول فقط برای اسارت یا شهادت آمده بودی نه برای ریاست.
امیر عبدالمالک عزیز بعید نیست که تا چند وقت دیگر چنان ترا تحت فشار گذارند که در برابر مجری شبکه های سیمای حکومتی به اشتباهات خود درعمل برای آزادیخواهیت لب به اعتراف گشایی!!! همانگونه که علی افشاریها ، سحابیها ، پورزندها ، دانشجویان و فعالین واقعه 18 تیر 78 و ... لب به اعتراف گشودند!!!. قصه ایی که دیگر تکراری شده و دیگر غیر حقیقی بودن آن برای مردم امری مسلم شده است.
همچنین بعید نیست که تحت فشارهای جسمی و روحی دست نوشته ایی از تو گرفته و به زعم خود برای از بین بردن حیثیت سیاسی و اجتماعی تو اقدام به نشر آن نمایند !!! - براستی دستگاه های امنیتی چرا تمام توان خود را معطوف این قبیل اعمال مینمایند ؟ آیا تا این حد از جامعه و آنچه که تودها بدان می اندیشند بدورند که هنوز فکر میکنند این قبیل اعمال و اعتراف گیری ها در جامعه طرفدار دارد؟!! – اما این را بدان که تو همیشه همان امیر عبدالمالک عزیزی هستی که هیچ جرمی بغیر از آزادیخواهی نداری.
بهر حال میدانم که این روزهای سخت و طاقت فرسا به پایان خواهد رسید. و تو نیز با عبور از این بحران و حضور در جامعه ایی وسیع تر لب به باز گوئی حقایق خواهی کرد. نه آنچه که از روی فشار خواهند گرفت. این را بدان که آنکس که باید تورا بشناسد ، میشناسد و توجهی هم به اینگونه اعمال دستگاه های قهریه ندارد.
و همچنان بدان که به آزادیخواهیت ایمان داریم ، افکارت و روح آزادیخواهیت را میستائیم ، و وجودت را قبول داریم. به امید رسیدن به روزی که من ، تو و همه هم رزمان با هر اندیشه و مرام ، بتوانیم در کنار هم و با احترام به یکدیگر به تبادل افکار بپردازیم بدون اینکه نگران شکنجه و زندان و قتل و ... یکدیگر باشیم.
روزی که خبر دستگیری تو را شنیدم حقیقتا ناراحت شدم به سطح شهر رفتم دیدم فقط برادران بلوچت درغم واندوه بسر می برند ودشمنان کثیف زابلی ات به شادمانی وسرور به سر می برند. دردلم آهی کشیدم وبا خود گفتم خدایا چقدر قادر وحکیم هستی رهبر نظامی ما را از ما گرفتی تا به ما بفهمانی که ما تنها متکی به عبدالمالک نباشیم بلکه متکی به پروردگار عبدالمالک باشیم.
عبدالمالک عزیزم من 12 سال در حوزهای علمیه اهل سنت درس خواندم وبحمدالله دوران تحصیلات حوزوی خودم را به اتمام رساندم اما بذات باری تعالی قسم یاد می کنم که آنچه تو به ما ومردم مظلوم ما یاد دادی حوزه های ما به ما یاد ندادند وآنچیزی را که بایددر مدارس به ما یاد می دادند ندادند بلکه آنها را از تو یاد گرفتیم.
رهبر عزیزم جهاد دراه خدا برای همه ما افتخاری است که هر انسان اهل ایمان عشق می ورزد تا یک لحظه هم شده در میدان جهاد حاضر شود وخداوند متعال این افتخار را نصیب تو کرد والان خداوند متعال آن فیصله ای را با تو خواهد کرد که با بلال وخباب کرد. این شکنجه ها به خاطر الله نصیب هر انسان نخواهد شد پس تو را به صبر واستقامت فرا می خوانم وآیه« ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا » را به یادت می آورم که در مقابل قضا وقدر الهی تسلیم باشی واستقامت در دین را پیشه کنی.
امیر عبدالمالک جان می دانم که شهادت در راه الله برایت یک افتخار است همانگونه که برای یاران رسول خدا(صلی الله وعلیه وسلم) افتخار بود. اگر شهادت را برای خودت افتخار نمی دانستی یقینا هرگز به جهاد بپا نمی خواستی.
امیر جان امروز همه از پیر وجوان از کودک وبزرگ همه از فراقت غمگینند ولی آنچه که قضا وقدر الهی ست در مقابل آن تسلیم هستند.
به امید روزی که از زندان این سفاکان زمان به سلامتی وخوشی به آغوش مردم ستمدیده بلوچ برگردی. همیشه دعا گویت خواهیم بود.
بار الها: این غم ومصیبت را از فرزندان ستمدیده بلوچت دور بگردان وآنها را با برگرداندن رهبر نظامی شان مسرور بگردان.«آمین یا رب العالمین»
دوستدار مجاهدین جندالله(مولوی ابو المتین)

هیچ نظری موجود نیست: