عبدالمالک ریگی و اثر او بر مردم
رضا حسین بر
تحلیل گر سیاسی
جمهوری اسلامی عبدالمالک ریگی را زمانی دستگیر و ا عدام کرد که تبدیل به یک اسطوره شده بود. پیروزی های مکرر او در جنگ با رژیم، او را یکی از موفقترین رهبران چریکی کرده بود. او ثابت کرده بود که میتواند جمهوری اسلامی را در تمام جبهه هایی که علیه مردم بلوچ باز کرده بود، شکست دهد. چندین بار او را محاصره و غافل گیر کردند و لی او هر بار با مهارت و شجاعت زیاد محاصره را شکست و جان سالم بدر برد.
او پیش از دستگیری و ا عدام، اثر خود را بر جامعه بلوچستان و ایران گذاشته بود. او به جوانان ثابت کرده بود که رژیم آسیب پذیر است و میتوانند آنرا تغییر دهند. این یک تحول ذهنی بزرگ در مردم بشمار میامد. مردم هم در طول یک سال گذشته نشان دادند که بچنین آگاهی توانمند کننده آیی رسیده اند.
شاید اگر جنبش، رهبری قاطع، بینش دار و نظام سازی مثل او داشت، رژیم تا کنون عوض شده بود؛ زیرا که همه شرایط آماده تغییر است بجز رهبری. عبدالمالک ریگی یک رهبر دوران بحران بود. از هیچ، یک سازمان بزرگ جنگجو و مبارز ساخت که صد ها عضو دارد. قدرت سازماندهی شگفت انگیزی داشت. سازمان او مثل ساعت دقیق کار میکرد. در حالیکه دستوراتش مو بمو اجرا میشد، تصمیمات را بطور جمعی اتخاذ مینمود. شورای مرکزی جندا الله تصمیم گیرنده اصلی بود.
ریگی فرهنگ بلوچستان را نیز تغییر داد. فرهنگ بلوچستان همیشه یک فرهنگ مبارز و ا عتراضی بوده ولی اکنون تبدیل بیک فرهنگ حق طلب، هویت طلب، و قدرت طلب شده است. انها اکنون میدانند که فقط ا عتراض کافی نیست. باید هر کاری را که لازم است انجام دهند تا سهم خود را از قدرت بگیرند. اکنون انها برنامه دارند، استراتژی دارند، سازمان و تشکیلات دارند، رهبری سیاسی دارند و حاضرند جان خود را فدا کنند. قبلا این گونه نبود.
ریگی در پیامی که برای سازمان خود از زندان فرستاده بود، سرنوشت خود را قبول کرده بود و قبلا هم گفته بود مرگ او، اراده مردم را برای طلب کردن حقوقشان دو چندان خواهد نمود. راستی که اینک چنین شده است.
ریگی کارهای خود را دفاع از خود و از ملت خود میدانست. جمهوری اسلامی و هوا دارانش او را تروریست میدانستند. دستگیری او این فرصت را به رژیم داد که او را بطور علنی محاکمه کند و تروریست بودن او را ثابت نماید، اما بشهادت کسانی که در محاکمه او بودند و از خویشان قربانیان او به شمار می امدند، ریگی قیام علیه نظام را وظیفه و حق انسانی، ایرانی و اسلامی خود و همه مردم ایران دانست و گفت در مقابل ظلم ساکت نشستن گناه است. به قول توماس جفرسون، " آنچه ستمگری لازم دارد تا جای پایی پیدا کند، سکوت مردمی است که وجدان نیکو دارند." بدینوسیله، ریگی به جمههری اسلامی این شانس را نداد که از او استفاده تبلیغاتی بکند.
اعدام او زمانی قطعی گردید، که از هر نوع همکاری ثمربخش به نفع نظام خود داری کرد. اگر رژیم میتوانست با محاکمه علنی او در حضور خبرنگاران خارجی تروریست بودن او را ثابت کند، او را به این زودی ا عدام نمیکرد.
سرنوشت جمهوری اسلامی چنان است که هیچگونه خوشنامیی نصیبش نشود. قهرمانان ایرانی غالبا کسانی بوده اند که ارمانی بزرگ را خلق کرده و برای تحقق آن کوشیده اند ولی در عملی کردن آن موفق نشده اند. عبدالمالک ریگی آتش عظیمی در دل مردم برافروخته که تا جمهوری اسلامی را در تمامیت آن نسوزاند، خاموش نمیشود.
رضا حسین بر
تحلیل گر سیاسی
جمهوری اسلامی عبدالمالک ریگی را زمانی دستگیر و ا عدام کرد که تبدیل به یک اسطوره شده بود. پیروزی های مکرر او در جنگ با رژیم، او را یکی از موفقترین رهبران چریکی کرده بود. او ثابت کرده بود که میتواند جمهوری اسلامی را در تمام جبهه هایی که علیه مردم بلوچ باز کرده بود، شکست دهد. چندین بار او را محاصره و غافل گیر کردند و لی او هر بار با مهارت و شجاعت زیاد محاصره را شکست و جان سالم بدر برد.
او پیش از دستگیری و ا عدام، اثر خود را بر جامعه بلوچستان و ایران گذاشته بود. او به جوانان ثابت کرده بود که رژیم آسیب پذیر است و میتوانند آنرا تغییر دهند. این یک تحول ذهنی بزرگ در مردم بشمار میامد. مردم هم در طول یک سال گذشته نشان دادند که بچنین آگاهی توانمند کننده آیی رسیده اند.
شاید اگر جنبش، رهبری قاطع، بینش دار و نظام سازی مثل او داشت، رژیم تا کنون عوض شده بود؛ زیرا که همه شرایط آماده تغییر است بجز رهبری. عبدالمالک ریگی یک رهبر دوران بحران بود. از هیچ، یک سازمان بزرگ جنگجو و مبارز ساخت که صد ها عضو دارد. قدرت سازماندهی شگفت انگیزی داشت. سازمان او مثل ساعت دقیق کار میکرد. در حالیکه دستوراتش مو بمو اجرا میشد، تصمیمات را بطور جمعی اتخاذ مینمود. شورای مرکزی جندا الله تصمیم گیرنده اصلی بود.
ریگی فرهنگ بلوچستان را نیز تغییر داد. فرهنگ بلوچستان همیشه یک فرهنگ مبارز و ا عتراضی بوده ولی اکنون تبدیل بیک فرهنگ حق طلب، هویت طلب، و قدرت طلب شده است. انها اکنون میدانند که فقط ا عتراض کافی نیست. باید هر کاری را که لازم است انجام دهند تا سهم خود را از قدرت بگیرند. اکنون انها برنامه دارند، استراتژی دارند، سازمان و تشکیلات دارند، رهبری سیاسی دارند و حاضرند جان خود را فدا کنند. قبلا این گونه نبود.
ریگی در پیامی که برای سازمان خود از زندان فرستاده بود، سرنوشت خود را قبول کرده بود و قبلا هم گفته بود مرگ او، اراده مردم را برای طلب کردن حقوقشان دو چندان خواهد نمود. راستی که اینک چنین شده است.
ریگی کارهای خود را دفاع از خود و از ملت خود میدانست. جمهوری اسلامی و هوا دارانش او را تروریست میدانستند. دستگیری او این فرصت را به رژیم داد که او را بطور علنی محاکمه کند و تروریست بودن او را ثابت نماید، اما بشهادت کسانی که در محاکمه او بودند و از خویشان قربانیان او به شمار می امدند، ریگی قیام علیه نظام را وظیفه و حق انسانی، ایرانی و اسلامی خود و همه مردم ایران دانست و گفت در مقابل ظلم ساکت نشستن گناه است. به قول توماس جفرسون، " آنچه ستمگری لازم دارد تا جای پایی پیدا کند، سکوت مردمی است که وجدان نیکو دارند." بدینوسیله، ریگی به جمههری اسلامی این شانس را نداد که از او استفاده تبلیغاتی بکند.
اعدام او زمانی قطعی گردید، که از هر نوع همکاری ثمربخش به نفع نظام خود داری کرد. اگر رژیم میتوانست با محاکمه علنی او در حضور خبرنگاران خارجی تروریست بودن او را ثابت کند، او را به این زودی ا عدام نمیکرد.
سرنوشت جمهوری اسلامی چنان است که هیچگونه خوشنامیی نصیبش نشود. قهرمانان ایرانی غالبا کسانی بوده اند که ارمانی بزرگ را خلق کرده و برای تحقق آن کوشیده اند ولی در عملی کردن آن موفق نشده اند. عبدالمالک ریگی آتش عظیمی در دل مردم برافروخته که تا جمهوری اسلامی را در تمامیت آن نسوزاند، خاموش نمیشود.
۲ نظر:
آنها که ایشان را ندیده اند مشکل بدانند که چه گوهری را از دست داده این ملت و انان که دیده اند افسوس روزهایی که می توانستند ببیندش و ندیدنش و غبطه تشنه بازگشتن از لب دریا بر دلشان ماندگار خواهد بود و تنها مرهم دوری آن رهبر آزاده بلوچستان ، نهال آزادگی و آزاد زیستن بود که او کاشت و در عمر کوتاهی آن را به ثمر رسانید تا روزی مردمانش در سایه آن معنای عزت و آزادی را بدون بیم و هراسی تجربه کنند.
روح پرفتوحش شاد ، یاد عزیزش گرامی و راهش جاویدان باد
برادری بلوچ
هــــــــاک
شنبه 1 آبان ماه سال 1389
هــــــــاک
دلوں هاک ءَ گوں بندوک مهروار انت
سر و ساه هم که بَروَرد چه ڈگار انت
هلا او کَلکشان ، او کل جهان هـَـؤ !
زمین ءِ ساه ، جهان ءَ زیبدار انت
نگینے هر دَم و ساه، هم برشکیت
چُشیں ساهاں،شمئی هستی پکارنت
مزن زهگ انت شمئی،انسان مه هستی
شمئی مهر ءَ ، دلاں چو پهردار انت
هَلا دنیای ءِ چیدگ ، مِکّ بات اِت
شمئی ساٹوک،شمئی گَشت و مَدار انت
هزار رنگ ایت،هزار زیب ایت،هزار براه
هَمُک زیب هم جهان ءَ سازگار انت
مه بات وَڈایی و بُرز تِر چه کس کس
چو ارزُن هم وتی کَڈ تامدار انت
مه بات اِت چو بلوچ زُلم ءِ لَپاشاں
که رَستر نئیکه آدم هون وار انت
دو روچی زند ءِ تام ءَ بُرتگ چو کس
زراگے یا دتے ، هونی نهار انت
به بات اِت شهدتریں تامءَ ماں زندءَ
شمئی مِهر چه جهانے رُژن گوار انت
امیت ءَ چو برشکیت هر دل ءَ ماں
تهاری زُلم ءِ داب ءَ بیمسار انت
همے هاک انت که کَرزیت ساه و جانءَ
دَوا بیت روچے« تَهل » و دردوار انت
کریم بلوچ _ تـَهـل
18/10/10
ارسال یک نظر