۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

عبدالمالک ریگی و اثر او بر مردم


عبدالمالک ریگی و اثر او بر مردم

‫رضا حسین بر
‫تحلیل گر سیاسی


‫جمهوری اسلامی عبدالمالک ریگی را زمانی دستگیر و ا عدام کرد که تبدیل به یک اسطوره شده بود. پیروزی های مکرر او در جنگ با رژیم، او را یکی از موفقترین رهبران چریکی کرده بود. ‫او ثابت کرده بود که میتواند جمهوری اسلامی را در تمام جبهه هایی که علیه مردم بلوچ باز کرده بود، شکست دهد. چندین بار او را محاصره و غافل گیر کردند و لی او هر بار با مهارت و شجاعت زیاد محاصره را شکست و جان سالم بدر برد.
‫او پیش از دستگیری و ا عدام، اثر خود را بر جامعه بلوچستان و ایران گذاشته بود. او به جوانان ثابت کرده بود که رژیم آسیب پذیر است و میتوان‌ند آنرا تغییر دهند. این یک تحول ذهنی بزرگ در مردم بشمار میامد. مردم هم در طول یک سال گذشته نشان دادند که بچنین آگاهی توانمند کننده آیی رسیده اند.

‫شاید اگر جنبش، رهبری قاطع، بینش دار و نظام سازی مثل او داشت، رژیم تا کنون عوض شده بود؛ زیرا که همه شرایط آماده تغییر است بجز رهبری. عبدالمالک ریگی یک رهبر دوران بحران بود. از هیچ، یک سازمان بزرگ جنگجو و مبارز ساخت که صد ها عضو دارد. قدرت سازماندهی شگفت انگیزی داشت. سازمان او مثل ساعت دقیق کار میکرد. در حالیکه دستوراتش مو بمو اجرا میشد، تصمیمات را بطور جمعی اتخاذ مینمود. شورای مرکزی جندا الله تصمیم گیرنده اصلی بود.
‫ریگی فرهنگ بلوچستان را نیز تغییر داد. فرهنگ بلوچستان همیشه یک فرهنگ مبارز و ا عتراضی بوده ولی اکنون تبدیل بیک فرهنگ حق طلب، هویت طلب، و قدرت طلب شده است. انها اکنون میدانند که فقط ا عتراض کافی نیست. باید هر کاری را که لازم است انجام دهند تا سهم خود را از قدرت بگیرند. اکنون انها برنامه دارند، استراتژی دارند، سازمان و تشکیلات دارند، رهبری سیاسی دارند و حاضرند جان خود را فدا کنند. قبلا این گونه نبود.

‫ریگی در پیامی که برای سازمان خود از زندان فرستاده بود، سرنوشت خود را قبول کرده بود و قبلا هم گفته بود مرگ او، اراده مردم را برای طلب کردن حقوقشان دو چندان خواهد نمود. راستی که اینک چنین شده است.
‫ریگی کارهای خود را دفاع از خود و از ملت خود میدانست. جمهوری اسلامی و هوا دارانش او را تروریست میدانستند. دستگیری او این فرصت را به رژیم داد که او را بطور علنی محاکمه کند و تروریست بودن او را ثابت نماید، اما بشهادت کسانی که در محاکمه او بودند و از خویشان قربانیان او به شمار می امدند، ریگی قیام علیه نظام را وظیفه و حق انسانی، ایرانی و اسلامی خود و همه مردم ایران دانست و گفت در مقابل ظلم ساکت نشستن گناه است. ‫به قول توماس جفرسون، " آنچه ستمگری لازم دارد تا جای پایی پیدا کند، سکوت مردمی است که وجدان نیکو دارند." بدینوسیله، ریگی به جمههری اسلامی این شانس را نداد که از او استفاده تبلیغاتی بکند.
اعدام او زمانی قطعی گردید، که از هر نوع همکاری ثمربخش به نفع نظام خود داری کرد. ‫اگر رژیم میتوانست با محاکمه علنی او ‫ در حضور خبرنگاران خارجی تروریست بودن او را ثابت کند، او را به این زودی ا عدام نمیکرد.
سرنوشت جمهوری اسلامی چنان است که هیچگونه خوشنامیی نصیبش نشود. ‫قهرمانان ایرانی غالبا کسانی بوده اند که ارمانی بزرگ را خلق کرده و برای تحقق آن کوشیده اند ولی در عملی کردن آن موفق نشده اند. عبدالمالک ریگی آتش عظیمی در دل مردم برافروخته که تا جمهوری اسلامی را در تمامیت آن نسوزاند، خاموش نمیشود.

مصاحبه كمال ناروئي سخنگوي جنبش مقاومت مردمی جندالله با شبكه ماهواره اي آسو تي وي









از فرمایشات رهبر انقلابی بلوچستان شهید امیر حاج عبدالمالک بلوچ


ما نباید اجازه بدهیم و انشالله این اجازه را به متجاوزین و مستکبرین نخواهیم داد که آنها بخواهند فردای ما را تعیین کنند.ما به هیچ کس این اجازه را نخواهیم داد.
ما باید این زنجیرهای بردگی و غلامی راپاره پاره کنیم ،ما باید این سکوت را بشکنیم و از این باتلاق و ذلت بیرون بیاییم و به خدا قسم هیچ راهی بجز مقاومت و مبارزه نداریم و ما در این مقاومت و مبارزه به هیچ قدرت غربی و شرقی هم نیاز نداریم.
ما فقط باید به خدای بزرگ و برتر توکل بکنیم و به خدا اعتماد کنیم و ملت خودمان را بیدار بکنیم ، همانطوری که الحمدلله امروز ملت بیدار است.
اینها چیزی نیستند .
بخدا قسم اگر ما بیدار شویم و ما بخواهیم مبارزه کنیم با اتکا به خدا و قدرت ایمان و قوت شهادت ، هیچ قدرتی در دنیا نمی تواند در برابر ما بایستد، هیچ قدرتی در دنیا نمی توانددر مقابل ایمان ایستادگی کند.
آگر آنها قوت دارند ، اگر آنها بمب دارند ، اگر آنها ارتش دارند ولی آنها چیزی ندارند که ما داریم.
ما جوانانی داریم که برای شهادت آماده هستند.
ما کسانی داریم که سینه های خودشان را برای گلوله آماده کرده اند.
ما کسانی داریم که آماده اند به سینه هایشان بمب ببندند و این جنایتکاران را به سزای اعمال ننگین و منفورشان برسانند.
ما چنین کسانی داریم.
تدوین : امید
فرزندی از دیار همیشه سبز و گلگون بلوچستان

تقدیم به رهبر شهید عبدالمالک جان.


رهبر شهید ما با روح پر فتوحت عهد و پیمان می بندیم که ......


رهبر شهید ، امیر راحل ، قائد عزیز ، پیشوای بزرگ ما با روح پر فتوحت عهد و پیمان می بندیم که تا آخرین قطره خون به نبرد علیه تجاوز و تعدی و کفر و شرک ادامه خواهیم داد...

امیر صاحب شهید ، ای آنکه زندگی ات درس عزت و شهادتت درس شجاعت بود ما با روح عظیمت عهد و پیمان می بندیم که تا اخراج آخرین بیگانه از سرزمین جهاد و شهادت بلوچستان لحظه ای آرام نخواهیم نشست. ....

ای قهرمان ملت شهید پرور بلوچ و ای عزیز از جان ما با روح بلندت عهد و پیمان می بندیم که تا آخرین نفس پروانه وار دنبال شمع شهادت خواهیم بود و ضعف و سستی را به ما هرگز راهی نخواهد بود.....

ای شهید عزیز ، ای سرور گرامی ما با روح پر فتوحت عهد و پیمان می بندیم که روزگار دشمنان سرزمین و دین را نیست و نابود کنیم و به پیشگاه پروردگار سوگند می خوریم که یک زابلی در بلوچستان نخواهیم گذاشت......

رهبر شهید و سرور عزیز ما عهد و پیمان می بندیم که خود و زن و کودکانمان را برای آرمان والائی که نهالش را شما کاشتید فدا خواهیم کرد و لحظه ای برای اعزام فرزندانمان به میدان استشهادی درنگ نخواهیم کرد......

رهبر عزیز خوب یادم هست که نام فرزندم را عبدالمالک گذاشتم و شما لبخندی زیبا زدید و گفتید برایش دعاء می کنم که در راه حق قبول شود و ما بر همان عهد و پیمان خود هستیم که هزاران و صدها هزار عبدالمالک به جامعه تحویل دهیم که رژیم نداند با کدام عبدالمالک مقابله نماید.......

رهبر عزیز امروز ما در اوج بلندی قرار گرفتیم که حتی دختران و زنان پیام می فرستند و نام خود را در لیست استشهادی می نویسند و این بزرگترین پیروزی ما و ملت ماست و بانی این عظمت و افتخار شما بودید و ما با روح عظیم شما عهد و پیمان می بندیم که با خون خود شجره طیبه ای که شما کاشته اید را آبیاری خواهیم کرد........

ابوعبدالمالک ریگی

نام شهید اعظم در تاریخ آزادگان و مبارزان و مجاهدان جاودانه شد


عبدالمالک ریگی شیرمردی ست که اراذل و اوباش ترسوی ولایت جهل و جور و فساد حتی هنگام دستگیری او روی خود را پوشاندند تا شاید هدف حمله مبارزان بلوچستان قرار نگیرند ، واقعا که رعب عبدالمالک همه سران استبداد و جور را لرزانده است و حتی امروز هم که شهید شده است از نامش می ترسند و اگر نام عظیم وی نزد متجاوز و اشغالگران گرفته شود لرزه بر اندام می شوند چون می دانند که وی هزاران سرباز سر به کف را آموزش داده و تربیت نموده است و برای همین است که هنوز اعدام می کنند چون جسد مطهر شهید رعبش وجود سران کفر و شرک را فرا گرفته است و نام عبدالمالک شهید لرزه بر ایوانهای کفر می اندازد.
کسی که مبارزه ای چنین بزرگ را شروع کرد و نهضتی عظیم استشهادی و جهادی و شهادت طلب را براه انداخت انتظار همه چیز را داشت ، شهید اعظم امیر عزیز به همه آموخت که در راه مبارزه باید انتظار همه چیز و هر مصیبت را داشته باشیم و برای هر قربانی و فداکاری باید آماده بود و از هیچ فداکاری و قربانی در مسیر مبارزه نباید دریغ نمود.
نام شهید اعظم امیر عزیز حاجی عبدالمالک (رحمه الله) برای همیشه در تاریخ آزادگان و مبارزان و مجاهدان جاودانه شد و فرزندان دیار شهادت و جهاد بلوچستان به نام او افتخار می کنند و او را اسطوره مقاومت و شهادت می دانند و اگر یاری دولت امریکا و دولتهای مزدور و برده ای مثل افغانستان و خیانت خائنان نبود هیچ گاه این مفلوکان ترسو و بزدل نمی توانستند این ابر مرد تاریخ را و حماسه ساز شجاع را که زیر بار ستم و ظلم این حکومت جانی نرفت و در هر میدانی مزدوران ولایت سفیه را شکست داد و تکه پاره نمود دستگیر کنند ، آنجا که در کوه سفید او را از زمین و هوا محاصره کردند و با 70 کشته فرار را بر قرار ترجیح دادند و دست به دامان علمای منطقه شدند که بهشان اجازه داده شودلاشهای مردگانش را ببرند و در 17 اسفند در لار زاهدان از زمین و هوا محاصره اش کردند اما با بیش از 300 کشته فرار کردند و رهبر دلیر با 35 تن از یارانش صفحه نبرد را به میدان کشتار متجاوزان و سپاهیان تبدیل نمود و دهها میدان دیگر که همه جا و همه وقت شجاعت و دلیری و عظمت و هیبت امیر شهید همه را انگشت به دندان نمود و حتی دشمنان به شجاعت و عظمت وی معترف بودند و از دلیری و شجاعت وی تعریف می کردند و این را نظامیانی که با او مواجه شدند به خوبی می دانند.

او که تا آخرین لحظه آزادی با این ددان و دیوان مبارزه نمود و شهید اعظم آرزوی سازش و کنار آمدن با این ددصفتان و دیوان که حتی ریس جمهور امریکا را خریده اند را بر دلشان گذاشت و لحظه ای آرام نشست و خواب و آرامش را از دد صفتان صفوی ربود و رژیم با هزینه کردن ملیاردها دلار و اجیر کردن چندین دستگاه اطلاعاتی منطقه از جمله روسیه و ... نتوانست صدای وی را خاموش نماید و این بزدلان و پست فطرتان که نتوانستند صدای آزادی آفرین و عظیم شیر مرد بلوچستان را خاموش کنند پس از دستگیری و در اسارت از وی با اجرای شکنجه های نا متعارف مانند شکنجه کردن دوستانش در برابر چشمانش و حتی تجاوز به زندانیان اهلسنت در برابر چشمانش او را مجبور به سخن علیه عقیده و فکر خود کردند که این کار ناشایست و غیر انسانی و وحشیانه فقط و فقط از فرزندان ابن سبای یهودی بر می آید و بس اما مردم می دانند که این سخنانی که در زندان و در فضائی که هیچ معلوم نیست چه شرایطی حاکم بوده است ارزش ندارد و مهم این است که او را زمانی که آزاد بود نتوانستند خاموش کنند یا بخرند چون از نسل شیر مردان بود و به طعمه کفتاران و شغالان اعتنا نکرد و می گفت که یک روز زندگی با عزت بهتر از صد سال زندگی روبه گونه و با ذلت است او یک نهضت عظیم فکری با فلسفه ای عظیم ایجاد نمود و او راه حسین را پیش گرفت و فلسفه عاشورای حسینی را زنده نمود و نشان داد که هنوز حسین هائی هستند که در برابر ظلم و استبداد و کفر و شرک و طاغوت بایستند و جان خود و خانواده و عزیزان و دوستان خود را فدا کنند و یزیدیان را به سزای ننگین اعمالشان رسانده و بکشند و راهی جهنم کنند ، آری کشتن کافران ستمگر و ظالم درس حسین بود و رهبر جوان شهید درس حسینی را زنده نمود و حسین گونه به میدان آمد و حسین گونه بدست طاغوتیان بدتر از یزید به شهادت رسید زیرا که یزید مسلمان بود و ستمگر اما طاغوتیان خمینی و خامنه ای کافرند و مشرک و ستمگر و در ظلم و ستم هم یزید را رو سفید کرده اند زیرا هرگز یزید بیچاره این همه مردم نکشت و این همه جنایت نکرد.
شهید اعظم رهبر عزیز حسین بود که با خونش و اهدای جانش و جان برادر کوچکش و صدها دوست و عزیزش درخت عزت و آزادی و اسلام را آبیاری نمود و امروز تفکر و اندیشه اش نه تنها بلوچستان که ایران و تمام جهان را فرا گرفته است.
ما رهروان شهادتیم که با پرودگار عهد بسته ایم که تا شهادت تسلیم طاغوتیان نشویم و برخی از ما به ندای پروردگار لبیک گفته و به آرزوی شهادت رسیده اند و ما منتظران و تشنگان شهادت در این راه هستیم.
ابوعبدالمالک ریگی

تقدیم به برادرم شهید عبدالمالک و یاران با وفایش


از درون سياهي بپا خاست
يكه مردي به بالاي خورشيد

نعره زد،‌نعره بر حاكم شب
بر صف خفته جانان خروشيد

در بر سركشان ، همچون آتشفشان
در دل موج ظلمت چو خورشيد

تا بريزد به هم، كاخ ظلم و ستم
نور حق بر شب تيره پاشيد

او بلال زمان بود
نغمه‌خوان اذان بود

دشمن جان ظالم
يار مستضعفان بود

قهر بوذر، حلم جابر
عزم سلمان ز رزمش عيان بود

آن سرافراز ، بود عبدالمالک
آنكه سد ره خائنان بود

اي برادر، برادر، برادر
ياد از آن مرد رزمنده آور

زنده كن در ديار شهيدان
نام عبدالمالک دلاور

آنكه دامان ، او خشم سوزان او
شعله مي‌زد به جان ستمگر

آن كه فرمان او، عزم ياران او
برده بود خواب اهريمن از سر

ياد او جاودان باد
روح او شادمان باد

همت آن دلاور
توشه رهروان باد

خون پاكش ، در رگ ما
از پي حفظ قرآن روان باد

شيوه او، در ره حق
عبرت آموز پير و جوان باد

ياد او جاودان باد
روح او شادمان باد

همت آن دلاور
توشه رهروان باد

بدریان ایران


مردان بزرگ ایستاده می میرند

دستش بوی گل میداد
او را به چیدن گل محکوم کردند
اما کسی فکر نکرد شاید گلی کاشته باشد

رنگ تو هنوز در چمن هاست
بوی تو هنوز در سخن هاست
از مرگ تو چون بنفشه است کشور
در هر طرفی که نارون هاست
پیراهن پاره پارۀ گل
در ماتم تو چون کفن هاست

عبدالمالک هم رفت. آن چشم‌های عمیق و درخشان و مهربان، آن پیشانی مواج و نگران، آن لبخندهای امیدبخش، آن گام‌های استوار، آن دستان گشاده و مصمم، آن گفتار دلنشین و دوست‌داشتنی، آن اندیشه‌های ژرف، و آن آرزوها و امیدهای بلند.

چه سخت است گفتن و نوشتن در باره عبدالمالک در باره آن صخره سخت و تناور و پابرجا، در باره آن جویبار زلال و نغمه‌خوان، در باره آن گل خوشبوی رنگین، در باره آن آسمان پهناور آبی.

ای عبدالمالک ! تو امیدی کوچک نبودی. تو امید یک ملت بودی. ملتی رنج‌کشیده، درد کشیده، ملتی تنها در این جهان بزرگ، فراموش شده در کنار مام میهن. آواره، بیمار، ناتوان.

ای عبدالمالک ! به من بگو چگونه می­توانم به آن پسرک کوچکی که از کار سنگین و پر مشقت و تحقیر‌آمیز روزانه به نزد مادرِ تنها و خواهر بیمارش باز می‌گردد و می‌گوید: "یک روز عبدالمالک میاد و مارو با خودش به خونمون می‌بره"؛ بگویم که عبدالمالک رفته است، عبدالمالک دیگر نیست. چگونه به آن پسرک بگویم که تو تنها امید خود در این جهان بزرگ، در این جهان لبریز از ثروت و لبریز از قدرت را از دست داده‌ای؟ چگونه بگویم که امید تو قربانی تعصب و قربانی جهل «سیاه‌پوشان» شده است؟

ای عبدالمالک ! ای کوه تفتان ، نغمه خوش کوهساران سرحد را به کنار آرامگاه تنهای تو، به کنار آن درخت بیدی که گفته بودی «یادگار نیاکانت» بوده، می‌رساند. باد بدخشان هر بامداد بوی خوش گل‌های صحرایی و نغمه پرندگان بلوچستان ، را برای تو به ارمغان خواهد آورد؛ پرندگانی خوشخوان و پرندگانی با سرودهایی غم‌انگیز.

عبدالمالک ! من می‌دانم که بلندی‌های تفتان به بلندای قامت و آرمان‌های تو غبطه خواهند خورد. به ایستادگی و عزم تو همه کوهستان‌ها همه قله‌های سرکش غبطه خواهند خورد. تو آزادی میهن را نخواهی دید؛ همانگونه که دادشاه و رحیم ندیدند.

ای وطن! کجاست آن شاهین بلند پرواز ؟ کجاست آن سیمرغ یاری‌رسان بلوچستان ؟ کجاست آن بادِ آورندة نغمه‌ها و سرودها؟ کجاست ای وطن؟ کجاست آن مردی که همة جوانی‌اش را به پای آرمان‌های تو، به پای سربلندی و سرافرازی تو ریخت؟ کجاست آن مردی که قلبش تنها به عشق آزادی تو می‌طپید و می‌گفت: "ما برای آزادی می‌رزمیم. برای من زیستن در زیر چتر بردگی بدترین نوع زندگی است. اگر آزادی ما بر باد رفت، اگر غرور ملی ما شکسته شد، زندگی برای من کوچکترین لذت و ارزشی نخواهد داشت." او کجاست ای وطن؟

آه کجاست آن شاعری که عبدالمالک را بسراید؟ کجاست تا روزهای تنهایی او را در خیمه‌ای کوچک بر فراز کوهستان‌های وطن بسراید؟ لحظه‌هایی غرق در اندیشه‌های دور و دراز، چاره‌جویان رنج‌ها و ناکامی‌ه و مصیبت‌های مردمانی که امیدگاه چشمان منتظر آنان بود. ".

بخواب ای سردار سرافراز! آسوده بخواب که هیچگاه نتوانستی راحت و آسوده بخوابی. آسوده بخواب که در روزهای بی‌خبری ما، همة عمر و جوانی‌ات را در دامنة کوه‌ها، و خواب و آسایش‌ات بر بستر سنگ‌ها سپری شد.

برادر بلوچ شما

تقدیم به رهبر شهید عبدالمالک جان.


سخنان زیبای رهبر مقاومت پاسخ به تبلیغات دروغین رژیم